ABA روش
ABA یا تحلیل رفتار کاربردی روشی است که در منزل و مراکز درمانی تحت نظر یک روانشناس رفتارگرا مدیریت می شود و مربی به طور انفرادی و در تمام زمینه های مورد نیاز کودک برنامه ها را اجرا می کند.
هدف این روش آن است که کودک را قادر کند تا به عملکرد مناسب و معمول سن خود دست یابد. قابل ذکر است که شاید به دلیل هزینه سنگین آن این روش در مدارس عادی به کار برده نمی شود و والدین مجبورند تا هزینه مربی و سایر افراد مورد نیاز خود را تقبل نمایند.
باید آگاه بود که روش های درمانی متفاوتی از سوی عموم و یا حتی برخی متخصصین توصیه می شود که هیچ یک از آن ها پایگاه علمی ندارند و همچنین چیزی به نام درمان معجزه آسا گزارش نشده است.
ABA اصول کلی شیوه
بعد از ارائه نتایج پروژه تحقیقاتی لوواس، مقالات بسیاری در رد یا تأئید نتایج آن و نیز بخصوص شیوه های اجرائی وی درآمریکا و سایر نقاط منتشر شد که طی سال های بعد جمعأ منجر به برخی باز نگری ها ، بخصوص در بخش عملی شیوه فوق گردید. با توجه به اینکه چکیده این نظرات در نامه لوواس( به تاریخ نوامبر 1993 ) و سخنرانی دکتر مک اکین ( بهار 1998در کنفرانس انجمن اتیسم ایالت کانکتیکات در هاتفورد ) باز تاب یافته ، ذیلأ سعی می شود جهت روشن شدن نظرگاه و مبانی اصلی ABA ، همان مطالب به صورت خلاصه ارائه شود.
لوواس
در نامه خود می نویسد که میان محققان علوم رفتاری توافقی هست که درمان مناسب ( نه
ایده آل ) باید شامل عناصر ذیل باشد :
دکتر جان مک اکین نیز با 20 سال تجربه مستمر در مورد اتیسم و همکاری نزدیک با
پروفسور لوواس در پروژه تحقیقاتی ایشان در دوره دانشجوئی، در مورد ABA نکات ذیل را بیان نموده است که توسط خانم استیسی هالت گرن در شبکه
کامپیوتری (سایتPDD ) عرضه شده است :
آنچه که دکتر لوواس برای تثبیت برنامه ABA انجام داد عمدتأ اخذ مبانی پایه ای در دانش رفتار و تأکید بر شدت
عملی بود که برای آموزش کودکان اتیستیک مورد نیاز است . اگر تنها 30 دقیقه و دوبار
در هفته گفتار درمانی چیز خوبی است تصور کنید که با 30 ساعت در هفته می توانیم چه
کار بیشتری انجام دهیم .
در رابطه با کودکان فوق یادگیری و آموزش همیشه توأم با درگیری بسیار است درذیل به
برخی از این موارد مشکل ساز اشاره می شود و این کهABA چگونه به صورت مشخص با آن ها برخورد می کند . باید به یاد داشت که
نکات ذیل عمدتأ توصیف مبانی می باشد و نه برنامه اجرائی .
1-تأکید بر اصلاح رفتار : نه تنها با ارائه ساختار مناسب و ارائه پاداش در هنگام
وقوع رفتار مناسب بلکه با بکار گیری فنون بیشتر ، پیگیری و هدایت اجزاء جداگانه
آموزه ها ، بسط وسایل کنترل محرکها و تثبیت وجوه افتراق و تشابه .
2-همکاری افراد فامیل : با کمک مؤثر آن ها در آموزش ، زیرا بدون آن ، دست آوردهای مؤسسات حرفه ای، برنامه های آموزشی ویژه درمدارس خاص، بهداری و بیمارستان ها بندرت می توانندموجب اصلاح عملکرد این کودکان در خانه شود . 3-کار نفر به نفر : تقریبأ و حداقل برای 6 ماه اول ، زیرا این کودکان تنها از این طریق است که می توانند یاد بگیرند. این دوره لازم نیست حتمأ توسط متخصصین ارشد صورت گیرد بلکه کافی است زیر نظرآن ها ولی توسط دانشجویان رشته های روان شناسی و یا توسط والدین آموزش دیده انجام شود. 1. کار گروهی : ادامه کار با کودک بعد از طی دوران اولیه و آمادگی وی در محیطی کاملا" عادی و با افراد عادی . زیرا آن ها در حضور سایر کودکان اتیستیک ، آنچه را از رفتارهای جمعی یا اجتماعی آموخته اند در ظرف چند دقیقه از دست می دهند و به هرصورت چون میزان پذیرش و تعمیم در آن ها کم است ، آن ها باید همین دوره را ، جهت تعامل با همسالان عادی خود توسط افراد آموزش دیده و طی دستورات و راهنمائی های مشخص بیاموزند و بکار ببرند . 2. مفهومی کردن آموزش ها : کودکان اتیستیک ذاتأ باید هر چیزی را به صورت مجازی یاد بگیرند. و چون دارای رفتارهای مناسب اندکی می باشند، رفتارهای جدیدباید یک به یک به آن ها آموزش داده شود زیرا آموزش یک رفتار ، موجب بسط و یادگیری رفتارهای دیگر نمی شود .
3. شدت آموزش : برنامه آموزشی این کودکان نیازمند صرف ساعات بسیاری است . حدود 40 ساعت در هفته . 10 ساعت در هفته ناکافی است همان طور که 20 ساعت نیزناکافی است و بخش عمده 40 ساعت ، حداقل در طول 6 ماهه اول باید شامل اصلاح و یادگیری گفتار و نقایص زبان گردد ، بعدها ، بخشی از این مدت می تواند به برنامه های جمعی با همسالان نیز اختصاص یابد .
محدود
بودن انگیزه ها (low motivation)
محرک هائی که برای برانگیختن کودکان عادی مناسب می باشند به هیچ وجه و به خصوص در
ابتدای کار برای کودکان اتیستیک کاربردی ندارند . هر یک از این کودکان نیازمند چیز
به خصوصی است تا علاقه اش برای پاسخ به یک درخواست بر انگیخته گردد و در این صورت
کوشش زیادی باید انجام پذیرد تا نتایج مثبت و منفی برجسته شده و مفهوم علت و معلول
به وی آموخته شود تا به مرور انگیزه های لازم، ایجاد شوند.
محدود
بودن تقویت کننده ها (limited reinforcement repertoire)
طبق اصول ABA ، تقویت کننده های اجتماعی
( نظیر : آفرین ، خیلی خوب ، لبخند ) چه در جهت تأئید وچه عکس آن معمولأ برای این
کودکان مؤثر نیستند . تمجید و ستایش به خودی خود در اوائل کار کافی نیست لیکن باید
آن ها را با سایر پاداش ها یا تقویت کننده های محسوس ( نظیر: مواد خوردنی، اسباب
بازی و غیره ... ) همراه نمود و عاقبت پاداش های محسوس را کم و سپس حذف نمود و به
جای آن لبخند و تمجید را به نحو مؤثر و در جای مناسب به کار برد
.
محدود
بودن دامنه توجه (short attention span)
ABA هر تکلیف را به واحد های
کوچکتر و ریزتر و قدم های قابل اندازه گیری تبدیل می کند ، زیرا دامنه توجه این
کودکان بسیار محدود است. سپس به مرور زمان و با افزایش توانائی تکالیف فوق در
واحدهای بزرگتر ارائه می شوند .
آزرده شدن سریع (easily distracted)
تدریس باید در یک محیط ساکت و بدون ادوات آزار دهنده شنیداری ، دیداری صورت گیرد
زیرا این کودکان به سهولت آزرده می شوند . میزان صدا ، شلوغی، حرکات دیگران ،
منظره بیرون از پنجره و حتی گاهی صدای تهویه مطبوع می توانند آن ها را آزرده کنند.
هدف آن است که از یک محیط کنترل شده شروع کنیم و عاقبت کودک را به سمت محیط طبیعی
و معمولی سوق دهیم.
یادگیری
کند (learn
more slowly)
برای این کودکان، تکرار ، یک شیوه مهم یادگیری است ولی نباید تند یا کسالت آور
باشد. برخی از این کودکان نیازمند آنند که یک جزء یا نشانه ، صدها بار برایشان
تکرار شود تا مفهوم ویژه ای را یاد بگیرند . هم چنین آن ها زمانی بهتر یاد می
گیرند که آموزش هر نکته در زمان و محدوده ای کوتاه ولی به تعداد دفعات زیاد ارائه
شود و نکته ای که تنها یک بار در روز تدریس شود هیچ گاه فرا گرفته نخواهد شد.
فهم
انتزاعی (abstract
concept)
درمانگر ABA از مثال های مجرد استفاده
می کندو با ساده ترین و کوتاه ترین جمله ای که کودک آن را می فهمد شروع می کند و
بعدأ با افزایش مهارت ها و یادگیری بیشتر مفاهیم، زبان پیچیده تری را به کار می
برد . قصد برنامه آن است که کودک را به نقطه ای برساند تا قادر به فهم زبان روزمره
و زبان طبیعی مردم شود .
ناچیز
بودن یادگیری از طریق مشاهده (poor learning by observation)
این کودکان برای انجام حرکت مناسب و یا یادآوری آن چه قبلأ ندیده اند مشکل دارند .
بنابراین ضروری است تا به نحوی برنامه ریزی شده و تشریحی ، هر مهارت یا رفتار را
بیاموزند، ABA بر مهارت تقلید از دیگران
تأکید می کند زیرا اگر آن ها قادر شوند تقلید کنند ، می توانند مهارت های جدیدی را
بیاموزند که در غیر آن صورت ممکن نیست .
ضعف
درتفاوت گذاری بین محرکها (Poor differentia between relevant and
irrelevant stimuli)
این کودکان غالبأ نمی توانند تفاوت بین نکات ضروری یک موقعیت با نکات غیر مهم آن
موقعیت را تشخیص دهند. متمرکز کردن توجه و ارائه آن محرکی که مورد نظر و ضروری است
، راهی برای غلبه بر این مشکل است . مهم است که نکات اشتباه ساز را تشخیص دهیم و
بر آن غلبه کنیم . مثلأ ممکن است آن ها به در خواست رنگ بخصوصی در یک کارت ، نه از
طریق رنگ بلکه شکستگی لبه همان کارت پاسخ صحیح را بدهند و یا برای یک عروسک پسر یا
دخترانه ، نه از ظاهر آن ها بلکه از طریق رنگ یا مشخصه جزئی دیگری که کودک را
متوجه خود کرده پاسخ صحیح را بدهند . به همین جهت لازم است که آموزش ها را با مواد
گوناگون و متنوع انجام دهیم تا از دریافت پاسخ بر اساس اجزاء غیرضروری ، اجتناب
شود .
تداخل
خود تحریکی با یادگیری (self- stimuli interfere with learning)
وقتی این کودکان مشغول حرکات خود تحریکی ( نگاه خیره ، حرکات ریتمیک دست و پا
ونظایر آن ) هستند ، غالبأ نشانه آن است که توجه شان منحرف شده و متناسب با وضعیت،
چیزی از آموزش را نخواهند فهمید . بنابراین ضروری است که از انجام این گونه
رفتارها که با یادگیری تداخل پیدا می کند ممانعت ورزیم . (بدون آنکه برای حذف آنها
به کودک رشوه دهیم).
ضعف
در یاد گیری بین گروهی (difficulty learning in large groups)
بعد از توفیق در آموزش نفر به نفر و به تدریج می توان آن ها را به آموزش های 1 به
2 ، بعد 1 به 4 و سپس 1 به 8 منتقل نمود زیرا این کودکان نمی توانند از همان ابتدا
در گروه های بزرگ مشغول آموزش شوند .
ضعف
در استفاده درست از زمان های استراحت
خانواده باید در طول استراحت ، بازی های مستقل مهارتی و سایر فعالیت هائی را که
کودک می تواند مستقلأ انجام دهد تدارک نماید تا او هر چه کمتر به دنیای منزوی خود
باز گردد .
عدم انطباق بین توانائی های حسی- حرکتی (sensory- motor impairments)
عکس العمل های این کودکان متعادل نیست و برخی مواقع کمتر و یا بیشتر از حدانتظار
است فعالیت های دیداری( چشمی) در اکثر آن ها بهتر از شنیداری کار می کند و بر اساس
اصولABA ، کودکانی موفق ترخواهند
بود که بتوانند از روش شنیداری بیشتر استفاده نمایند. مربیان باید سعی نمایند با
ایجاد تعادل میان این دو استفاده از گیرنده های شنیداری را بسط دهند و نیز کودکانی
را که دوست ندارند لمس شوند ، به این کار عادت دهند .
عناصر آموزش گسسته (components of discrete
trials)
درABA ، هر مهارتی در یک واحد و
حلقه گسسته که شامل سه جزء (و بعضا" چهار جزء) است آموزش داده می شود . هر
آموزه گسسته شامل : یک دستور (همراه راهنمائی اولیه یا انجام آن توسط مربی)– یک پاسخ با فرصت ارائه از طرف
کودک و یک پیامد است. دستور در ساده ترین شکل با ساده ترین زبان و بسیار کوتاه
داده می شود و به تدریج و بر اساس توانائی کودک بسط می یابد تا به زبان معمولی
نزدیک شود .